رفتن به نوشته‌ها

ارزش وقتت رو بدون، دانشجوزمان مطالعه: 6 دقیقه

Last updated on ژانویه 27, 2020

وقت دانشجو ارزش داره!

ضمن عرض تبریک روز دانشجو، به عنوان یک دانشجوی سال آخر دوره کارشناسی که از سال اول تحصیلم وارد بازار کار شدم و مجبور بودم بخاطر طرز فکر یک سری از استادهای عزیز که فکر می‌کردن تایم‌های پِرت کلاس خودشون خیلی موثرتر از تایمی هست که من می‌تونم به صورت سلف استادی صرف آموزش خودم کنم، تصمیم گرفتم تجربه خودم رو در قالب این بلاگ پست بنویسم و بهت هدیه‌ی کوچیکی داده باشم. 🙂

اگه دانشجو بودی یا هستی، احتمالا کلی حس و تجربه مشابه من داشتی یا داری. من به شدت خوشحال می‌شم که نظرت و تجربیاتت رو باهام به اشتراک بگذاریش. اگرم قراره دانشجو بشی که خوندن این بلاگ پست می‌تونه با واقعیاتی که قراره باهاش دست و پنجه نرم کنی آشنات کنه و کمک کنه بهتر تصمیم بگیری!

دانشجو سلام!

منم مثل بیشتر دانشجوها، با خبر قبولیم در دانشگاه خیلی خوشحال شدم و حس کردم که قراره تغییر زیادی در زندگیم ایجاد بشه. به خصوص که رشته‌ و دانشگاهی قبول شده بودم که عاشقش بودم. 🙂
ترم‌های اول خیلی جدی درس می‌خوندم و به صحبت‌های اساتید گوش می‌دادم. اما با گذشت زمان فهمیدم که خیلی از اساتید دانشگاه نه تنها اونطور که باید و شاید ارزیابی نمی‌شن، بلکه حتی برخلاف چیزی که نشون میدن اصلا براشون مهم نیست که ما می‌تونیم در آینده چه کارهای مثبتی رو انجام بدیم و چطور باید بهشون برسیم!
البته اگه بخوام با دید مثبت در نظر بگیرم، احتمالا فکر می‌کنن که دارن تاثیر زیادی میذارن و در واقع با خودشون واقع‌بین نیستن. :))

یک دور باطل بی ارزش!

من تابه‌حال سر کلاس بیشتر از صد استاد نشستم و تعداد زیادیشون نسبت به وضعیت بد آموزشمون غر زدن. بیشترشون معتقد بودن اینکه ما قراره یه سری درس تئوری یاد بگیریم که به وسیلشون بتونیم بیشتر با حوزه‌ای که هیچ شناختی نسبت بهش نداریم آشنا شیم خیلی خوبه، اما این درس‌ها برامون نون و آب نمی‌شه و برای اینکه بتونیم وارد بازار کار شیم، دانش آکادمیک به دردمون نمی‌خوره!

حتی خیلی‌هاشون که خودشون فقط آکادمیک مراحل تحصیلشون رو طی کرده بودن و الان استاد بودن، بهمون یادآوری می‌کردن که باید حتما کار عملی کنیم و از فضای آکادمیک فاصله بگیریم. اما در عمل، به‌جای تعریف کردن پروژه‌های واقعی یا حتی راه اومدن با افراد شاغل به جملات زیر منتهی می‌شدن که احتمالا تو هم یا زیاد شنیدیشون یا قراره زیاد بشنویشون.

“تو نباید جز درس خوندن کاری بکنی!”

“اگه این درس‌هارو نخونید چی کار کنید پس؟” 

“به من ربطی نداره که کار می‌کنی، مگه دانشجو باید کار کنه؟”

“اسمش روشه، دانشجو. یعنی کسی که کارش درس خوندنه”

من اوایل با شنیدن این جملات، به این فکر می‌کردم که حق با منه یا اون‌ها و واقعا انقدر درک کردن اینکه یه دانشجویی که از قضا شاغل هم هست، انقدر سخته؟ چطور می‌تونن با این استدلال‌ها خودشون رو قانع کنن یا به خودشون حق بدن، در صورتی‌که با شعارهایی که سر کلاس می‌دن کاملا تناقض داره؟ و بعد به سوال‌های زیر می‌رسیدم.

  • هزینه زندگی من رو دانشگاه میده؟
  • برای ورود به بازار کار نمره‌ی 20 به چه دردیم می‌خوره؟
  • تجربه و سابقه کاری که می‌تونم توی این 4 سال بدست بیارم و به‌خاطر دانشگاه از دستش می‌دم رو چطور قراره جبران کنم؟

و دقیقا این سوالات همون دور باطل معیوبیه که می‌تونه توی سر همه‌ی دانشجوهای شاغل وجود داشته باشه.

وقت تو؛ با ارزش‌ترین دارایی‌ تو 

هممون دورمون کسانی رو داشتیم که بعد از یه مدت که وارد دانشگاه شدن، ترک تحصیل کردن و تصمیم گرفتن ادامه ندن. به این فکر کردی که چرا باید اینکار رو بکنن؟

ترک تحصیل، اونم بعد از کنکور لعنتی که برای هممون یه کابوس بزرگ بوده مسخره‌ترین کاریه که یه آدم می‌تونه بکنه به جز وقتی که یک دلیل موجه داشته باشه و اون اتلاف وقتش باشه!

من نمی‌خوام این کار رو تایید کنم و خودم هم این روش رو به کار نبردم و راه سخت‌تر رو انتخاب کردم، اما می‌تونم درکشون کنم و به‌نظرم این افراد یه پله از اونایی که به این نتیجه رسیدن و جرات این کار رو ندارن جلوترن.

قدر دارایی خودت رو بدون و چیزی که به دردت بخوره رو یاد بگیر!

تو  فقط یک بار قراره بازه 18 تا  20 و خورده‌ای سالگی روتجربه کنی. دقیقا تایمی که اوج جوونی و پر انرژی بودنته و وقتشه که کلی چیز یاد بگیری و تجربه‌ات رو زیاد کنی. از من می‌شنوی تایم دانشجویی برای اینه که تو همه چی رو تست کنی تا بفهمی چی می‌خوای و قراره چی‌کاره بشی تا هم خوشحال باشی، هم موفق.

پس به‌نظرم وقتشه این فرهنگ رو خودمون تو دانشگاه‌ها جا بندازیم و سریع‌تر متوجهشون کنیم که زمان ما خیلی با ارزش‌تر از اون چیزیه که فکرش رو می‌کنن و دارن به هدرش میدن.

من شخصا طی دوسال اولی که گذشت و فهمیدم که چه خبره و قرار نیست کسی بفهمه که اگه این مدت رو از دست بدم، 4 سال مهم از زندگیم رو از دست دادم، تصمیم گرفتم خودم برای وقتم ارزش بگذارم و با وجود دانشجو بودنم اونطوری که دوست دارم زندگی کنم. درسته که این تصمیم باعث شده من شب‌ها چند ساعت بیشتر نخوابم و نتونم تایم مناسبی رو با عزیزانم بگذرونم، اما به‌نظرم وقتم رو بیهوده نگذروندم و ازین بابت خیلی خوشحالم.

پیشنهاد من به تو؟

من به تو هم مثل تمام دوست‌های دانشجو و هم دانشگاهی‌هام پیشنهاد میدم که زودتر وارد بازار کار بشی تا بتونی تجربه بیشتری داشته باشی و وقتی از دانشگاه بیرون رفتی تازه درگیر آموزش نباشی و چند سال از عمرت رو هدر ندی!

حتی اگه دوران دانشجوییت خیلی اذیت بشی، بازم ارزشش رو داره!

اگه هم به کار کردن علاقه نداری به‌نظرم کتاب خوندن، Self Study کردن، فیلم دیدن، ورزش و تفریح کردن، وقت گذروندن با خانواده و … بیشتر اوقات مفیدتر از تایم‌های پِرت دانشگاهیمون هست.

بهتره یادت باشه دانشگاه نرفتی تا فقط درس بخونی و قراره آینده‌ات رو بسازی. پس قدر وقتت رو بدون!

همونطور که گفتم، خوشحال می‌شم که تجربه مشابهت رو با من به اشتراک بگذاری و روز دانشجو رو با هدیه دادن تجربه‌ات به دوست‌های دانشجوت تبریک بگی. :))

اگر این نوشته باحاله یا مشکلی رو حل میکنه، به‌اشتراک بذار :)
منتشر شده در دیگر چیز‌ها

نظر

  1. امیرعباس امیرعباس

    جلسه اول همین ترم استاد ریاضیم یکم ( من مدیریت می‌خونم و اول ریاضی مقدماتی پاس می‌کنم بعد ریاضی یک ) سر کلاس در‌ مورد ضرورت کار صحبت کرد؛ آخر جلسه رفتم گفتم استاد من شغلم کاملا مربتط با رشته‌است و دبیرستان ریاضی خوندم بلدم اینا رو بذارین نیام گفت عه نمی‌شه که نیای من حذف می کنم : /
    خلاصه من که نرفتم بعدش ولی امیدوارم فردا که میان‌ترمشه حذفم نکرده باشه 😅

    • صبا تاجیک صبا تاجیک

      🙂 .منم امیدوارم حذفت نکرده باشه امیر عباس عزیز‌‌

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به‌هم یاد بدیم.